دروغ بزرگ

به عقیده ی من اغلب مردم نقاب به چهره دارند وموقع برگشت به منزل اون رو بچوب لباسی آویزون می کنن .

یکی از این نقاب ها ,نقاب دروغه.

چند وقتی یه متوجه یه دروغ بزرگ در رفتار عموم مردم از جمله خودم شدم .

وبراحتی تبدیل به یک ارزش دررفتاراجتمایی شده .

تعارفبله تعارف تیکه پاره کردن,بعضی وقت ها حتی نفس یاری نمی کنه ویک ریز تعارف می کنیم.

این تغییر رفتار وحالات چه قضاوتی دربرداره ,آیا اسمش دروغ نیست ؟این دروغ بزرگ چه صدمه ای به باور هامون می زنه ؟

فکر کردم چقدر خوب بود اگه بقدر توانمون ادعا می کردیم

یک جعبه مداد رنگی

از جعبه مداد رنگی ,مداد زرد رو بر داشتم وخورسید تابان وگرم رو گوشه ی برگه ی نقاشی کشیدم .

بامداد آبی کوه های بلند ,بالای کوه نزدیک قله با مداد مشکی هفت وهشت چین چینی کشیدم تا برف روی قله مشخص بشه . آخه مداد سفید رنگی روی برگه ی سفید نداشت ولی همیشه تو جعبه ی مداد رنگی بود .

ازدامنه ی کوه با مداد آبی رودی روان وپر آب تا چمن زار سبز کشیدم .

کلبه ی قشنگی با دود کش به کمک مداد قهوه ای کشیدم .

جلوی کلبه مرغ و خروس و جوجه که درحال  دانه خوردن بودن با مداد قهوه ای و زرد رنگ کردم .

و نقش دخترک خندان که در حال طناب بازی بود دامن و رمان روی موهای خرگوشیش را قرمز و بلوزش را سبز کردم .


در پایین برگه خانوم معلم امضائ کرد...



                                                              بیست آفرین 


چند سال بعد.......



از جعبه ی مدادرنگی مدادزرد رو برداشتم وخورشید تابان وگرم رو با یه تکه ابر سیاه که قسمتی از خورشید رو گرفته بود کشیدم.


کمی پایین تر چند نخل در میان تپه ها با مداد قهوه ای کشیدم .


از میان تپه ها تانک دشمن رو با شلیک گلوله سبزو طوسی کردم .


رزمنده شهیدی که در خون خود غلطیده  را سرخ کشیدم وسرباز دشمن رو سیاه کردم .


ودر قسمت سفید برگه با مداد قرمز نوشتم :لاله ی در خون خفته     شهید دست از جان شسته  .


در پایان باز امضا ئ شد


                                       بیست آفرین



وچندسال بعد......


خودکار بیک مشکی رو برداشتم وخورشید درحال غروب رو ,پشت دریا کشیدم ویک نخل با بار خرما ,که به آ ن یک زوج عاشق


تکیه داده بودند وبه غروب خورشید نگاه می کردند ,وقایقی که درساحل منتظرشان بود کشیدم .


در پایان این نقاشی امضائ نشد .



تقدیم به همه ی کسانی که سوار بر قایق به استقبال صبحی روشن سفر کردن 



شب چله

چند شب بیشتر به شب چله نمونده پیشاپیش شب چلتون سرد سرد و کانون خونه تون گرم گرررررررررم,به یاد پدرم

وهمه ی پدرایی که جاشون تو شب چله خالیه یادشون بخیر.

یادی کردم از پدرم چون خیلی از شبهای بچه گیم با تعریف قصه های قشنگش به صبح نزدیک میشد ,جوری تعریف میکرد انگار سکانس به سکانس فیلمی رو از پرده ی سینما تماشا می کردم ,بعضی وقتها یادم  می ره نیستش دلم براش تنگ میشه 

سال ,سال,دریغ از پارسال.......

یادتون هست؟بچه که بودیم صبح زود با صدای نماز خوندن پدرامون خوابمون  سبک می شد

 

,چه حال معنویی بهموندست می داد؟


یادمون باشه:این حس خوب رو بچه ها مون تجربه کنن .


یادتون هست ؟بچه که بودیم پناهگاه امنمون آغوش پدر ومادرامون بود؟


یادمون باشه:پدر ومادرامون (بعداز خدا )غیراز ما پناهگاهی ندادند.


یادتون هست؟ با همسایه ها تقریبا خونه یکی بودیم ,تو خیرو شر هم شریک بودیم ؟


یادمون باشه:وقتی همسایه مون رو دیدیم با لبخند سلام بدیم وبا گرمی دستشون رو بفشاریم .



یادتون هست ؟بچه که بودیم شب ها ی تابستون روی پشت بام یا بهار خواب چشم به آسمونه 

 

پر ستاره می دوختیم و با شمردن ستاره ها خواب های خوش می دیدیم .



یادمون باشه:بادود ماشین هامون این لذت خدا دادی رو از خودمون بخصوص از بچه ها گرفتیم.

پول خرد

چند وقتی هست موقع خرید باصحنه تعجب اوری روبرو می شم .البته این پدیده عادی شده یعنی تکرار باعث عادی شدنش شده .مثلا وقتی به بقالی یا همون سوپر مارکت برای خرید میرم باقی پول کمتر از دویست ,سیصد  تومن شکل اسکناس یا سکه نیست .بلکه شبیه ادامس ,ویفر کوچیک,یا اقلام دیگست .

البته توی تره بار به شکل کدو سبز ,گوجه فرنگی و...........

از همه جالب تر وقتی بود که با عسل دختر کو چکم به نانوایی سنگکی برای خرید نان رفتیم .

شخصی که نان میداد و پول می گرفت بجای باقی پول از نصف نان یا از یک چهارم نان ,بجای صد تومن یا

 دویست تومن استفاده  می کرد .

عسل با یه طنز قشنگی گفت ;مامان اگه باقی پول کمتر از صد تومن  باشه این اقا یه لقمه ی نون میده !!؟؟؟

واین پدیده ی اجتمایی فقط برای قشر معمول جامعه نیست . بلکه برای تحصیل کرده ها نیز هست .

مثل داروخانه ها ....

شکل پول خرد,چسب زخم ,یا قرص مسکن ,.........

با خودم فکر کردم اگر راننده تاکسی  پول خرد نداشت  اونوقت از مسافراش می خواد بجای پول خرد دو تا بوق بزنن یا یک دور تمرین رانندگی کنن !!؟؟

حالا فکرکنین همه ی مشاغل اگه با مشکل پول خرد روبرو بشن چه جوری خدمات ارئه می دن .؟

ویا 

اگر من خریدار پول خرد نداشتم همین کسبه از من ادامس و کدو ,نان نصفه ,چسب زخم ,.....

وچیز هایی که خودشان باب کردن می پذیرند !!!؟؟؟؟؟؟؟؟


شاید هم بشه ولی دیگه بجای کیف پول باید از چرخ دستی استفاده کرد