سال ,سال,دریغ از پارسال.......

یادتون هست؟بچه که بودیم صبح زود با صدای نماز خوندن پدرامون خوابمون  سبک می شد

 

,چه حال معنویی بهموندست می داد؟


یادمون باشه:این حس خوب رو بچه ها مون تجربه کنن .


یادتون هست ؟بچه که بودیم پناهگاه امنمون آغوش پدر ومادرامون بود؟


یادمون باشه:پدر ومادرامون (بعداز خدا )غیراز ما پناهگاهی ندادند.


یادتون هست؟ با همسایه ها تقریبا خونه یکی بودیم ,تو خیرو شر هم شریک بودیم ؟


یادمون باشه:وقتی همسایه مون رو دیدیم با لبخند سلام بدیم وبا گرمی دستشون رو بفشاریم .



یادتون هست ؟بچه که بودیم شب ها ی تابستون روی پشت بام یا بهار خواب چشم به آسمونه 

 

پر ستاره می دوختیم و با شمردن ستاره ها خواب های خوش می دیدیم .



یادمون باشه:بادود ماشین هامون این لذت خدا دادی رو از خودمون بخصوص از بچه ها گرفتیم.

نظرات 10 + ارسال نظر
آنوشا دوشنبه 18 آذر 1392 ساعت 21:46

عزیزم اینو آوا برامون فرستاد
حتما امتحان کنید

دست شما وآوا جان دردنکنه

سلام عزیزم . خوبین ؟ تو رو خدا نصیبه جان انقدر نگو مزاحمت . اخه ما چه زحمتی برای ما داشتین ؟؟؟ آقا محمد علی هم به همسر شما و خونوادتون ارادت خاصی داره . اگه کمکی هم از دستش بر میومده و انجام داده دلیلش همون علاقه ای هست که بهتون داره . اصلا فکر مزاحم بودن و مزاحمتُ از خودتون دور کنین لطفا .

سلام قربون لطف وصفای شما ,دوست جونم

رهگذر دوشنبه 18 آذر 1392 ساعت 08:13

سلام عزیزم
تنبلی نکنی من منتظر مطالب جالبت هستم

سلام عزیزم ,زود زود میام

بانو یکشنبه 17 آذر 1392 ساعت 21:44

واقعا قلمتون قشنگه

لطف داریدمن شمارو میشناسم؟

سلام نصیبه جان . خوبین ؟ ببخشین دو روزی هست که سرمای بدی خوردم و سینه م حسابی اوضاعش بهم ریخته هست و به سختی نفس میکشم . امروز که تماس گرفتین نفسم بالا نمیومد باهاتون صحبت کنم . شرمنده اگه با صدای خشنم گوشتونُ ازار دادم فقط صحبت کردن برام انقدر سخت شده ها . غیر از اون خوبه خوبم .

سلام خانمی ,انشاالله زودتر خوب خوب بشید چی می کنید با زحمتهای ما

آنوشا یکشنبه 10 آذر 1392 ساعت 22:33

عزیزم قلمت خیلی قشنگه
تمام حسارو خوب بیان می کنی من خیلی لذت می برم
امیدوارم همه چی مون مثل قدیما باشه
با این که چیزی نداشتیم اما همه چی حرمت داشت

با این که دلم نمی یاد ولی میگم.....


روزگار کودکی بر نگردد دریغا.....

وای اخرین بندش واقعا فاجعه ست ... ایکاش بشه باز بعضی چیزارو مثل قدیما کرد .
راستی امروز با اجازه تون برای اندازه گیری پذیراییتون رفتیم خونه تونُ دیدیم خیلی خوشگله . عالی ... مبارکتون باشه

دستتون درد نکنه ,متعلق به شماست خواهر جون عمرباشه حتما جبران کنم از همسرتون خیلی تشکر کنید

رهگذر جمعه 8 آذر 1392 ساعت 18:41

سلام بانو
ممنونم از یاد اوریهات

سلام عزیزم,ممنونم که این همه به من لطف داری


وبا نظرات منو خوشحال میکنی

نسترن جمعه 8 آذر 1392 ساعت 16:09

بله یادمان است

عسل جمعه 8 آذر 1392 ساعت 15:29

واقعا که قدیما دوران خوشی رو داشتین کاش هوا و حال هوای اون موقع رو الان داشتیم

باید دست به دست هم بدیم و برای این وضعیت فکری بکنیم تاشما هم لذتشو ببرید دخترقشنگم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.